میخواستم بزرگ بشم... درس بخونم مهندس بشم... خاکمو آباد کنم ... زن بگیرم... مادر و پدرمو ببرم کربلا... ... دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک ,تو راه مدرسه باهم حرف بزنیم خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم خب نشد...باید میرفتم از مادرم, پدرم ,خاکم , ناموسم ,دخترم , دفاع کنم رفتم که ... دروغ نباشه احترام کم نشه همدیگرو درک کنیم ریا از بین بره دیگه توهین نباشه محتاج کسی نباشیم الان اوضاع چطوره....؟
بسم رب الشهدا والصديقين
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت.